در بررسی شهرهائی تاریخی از ایران ، چون شهر یزد که « شهر تاریخ جهان » نیز نامیده شده است ، چه از نظر معماری ، چه از نظر شهرسازی ، و چه نهایتا" در شناخت ، « حفظ و توسعه ی بافت شهری » آنهابه عنوان « میراٍ ث فرهنگی » شاید ده ها سال از بسیاری از کشورهای جهان عقب مانده باشیم ؛ و این عقب ماندگی نه تنها نسبت به کشورهای پیشرفته صنعتی ، بلکه نسبت به کشورهائی مجموعا" کمتر توسعه یافته تر از ما ، و چه بسا به اصطلاح عقب مانده ، نظیر افغانستان ، نیز هست که چون وضوحا" نه مستعمره ، بلکه تحت الحمایه کشورهای پیشرفته هستند ، میدان مطالعات و تحقیقات معماری و شهرسازی بومی و سنٌتی آنان قرار گرفته از این نظر از به اصطلاح « خیرِ » « عد و » بهره مند گردیده اند .
تقریبا" تمامی شهرهای ما کم و بیش از« خشت خام » ، یا در واقع « گِلِ نپخته » ساخته شده اند ؛ گِلی که با کمترین تغییر ممکن به عنوان مصالح ساختمانی به کار گرفته شده است . اگر خشت خام را نماینده ی تمام اشکالِ گل نپخته فرض کنیم ، که تا کنون همیشه چنین فرضی داشته ایم ، در معماری خشت و گل ، خشت خام در برابر خشت پخته یا آجر قرار می گیرد .
خشت و آجر ، شاید به همراهی سنگ لاشه ، مهم ترین « مصالح ساختمانی معماری بومی – مردمی و سنٌتی » ما را تشکیل می داده اند ؛ و با این وجود در مکاتب معماری خشت و گل جهان نه تنها جایگاه شایسته خود را نیافته اند ؛ بلکه سهمی بسیار کم تر از حق جهانی خود داشته حتی در اصطلاحات و تعاریف و امثال آنها با اسامی یی محلی مواجه می شویم که محل ساخت و ساز خشتی – گِلی آنان اهمیتی حتی به یک چندم اهمیت معماری خشت خام ، و آجر ، در ایران نداشته اند .
احتمالا" :
به جای این که مطالعه کرده مفاخر معماری و شهرسازی خود را مستند کنیم به شعار دهی ، و گاه حتی پرخاش به رقبا ! ، اکتفا کرده ایم .
به جای این که متوجه رقابت جهانی و در واقع بیرونی و بین المللی باشیم به رقابت درونی ، و مثلا" اینکه آیا در حقیقت نارین قلعه میبد قدیمی تر است یا ارگ بم ؟ پرداخته ایم .
... و در چنین به اصطلاح دغدغه هائی هم به جای مطالعه حقیقی – منطقی و علمی ، به رگ های حجت پناه برده سیاست و قدرت را اصل قرار داده ایم .